سياست خارجي دولت نهم و گفتمان انقلاب اسلامي
سياست خارجي دولت نهم و گفتمان انقلاب اسلامي
سياست خارجي دولت نهم و گفتمان انقلاب اسلامي
نويسنده:حسين احمدي امين
اين مقاله با تشريح مبناي سياست خارجي در عرصه روابط بين الملل مي كوشد به نقش انقلاب اسلامي ايران در رويارويي با نظام سلطه بپردازد و تبيين نمايد كه سياست خارجي دولت نهم نيز برپايه گفتمان انقلاب اسلامي هر روز بانشاط تر و مستحكم تر به مسير خود ادامه مي دهد.
در انقلاب اسلامي كه در بهمن 57 توسط بنيانگذار جمهوري اسلامي به پيروزي رسيد عدالت و ساده زيستي و نهادينه كردن ارزش هاي اسلامي و انساني به عنوان محور اساسي گفتمان آن مطرح گشت و سياست دفاع از مظلوم و مسلمان و حفظ عزت و استقلال مبناي سياست خارجي آن را تشكيل داد.
اتفاق اين حادثه بزرگ در سوق الجيشي ترين منطقه جهان چون خاورميانه نظام سلطه را نگران و حيران ساخت چرا كه ترس از صدور انقلاب آن هم با هويتي اسلامي منجر به موضع گيري واكنشي غرب و آمريكا نسبت به ظهور اين رويداد عظيم تاريخي گشت.
رهبر فقيد انقلاب در ابتدا هرگونه رابطه با نظام آپارتايدي و ظالمانه را قطع و نامشروع دانست و ديپلماسي كه آن حضرت در سياست خارجي بدان معتقد بود نفي هرگونه تجاوز و تحكم و بازگشت به انديشه توحيدي و هدايت ارشادي بود.
احياي ديپلماسي هدايت گونه و نامه نگاري ايشان كه عقبه در عصر طلوع اسلام داشت با نوشتن نامه به ميخائيل گورباچف به عنوان نماد رهبري مكتب پوسيده ماركسيسم حركت نويني در فضاي مادي گرايانه نظام دوقطبي آن روز بود؛ جهان مادي كه تا آن روز دين را افيون ملت ها معرفي و قائل به جدايي آن از سياست بود و اسلام را به عنوان بزرگترين مكتب حياتبخش اسلامي و انساني در ميان مكاتب غالب آن روز چون كمونيسم، سوسياليسم و ليبراليسم به حاشيه كشانيده بود ناگهان با درخشش انقلاب شكوهمند اسلامي دچار استيصال سياسي و ماهيتي گشت چرا كه شاهد حكومت و نظامي بود كه دين و سياست را در كنار مبارزه و جهاد و خط مشي اعتقادي و راهبردي خويش مي دانست.
نظام سلطه وحشت زده از وقوع چنين انقلابي با تحميل جنگ نامتقارن 8 ساله جهت به چالش كشيدن اين مكتب و محاصره ها و تهديدها همگي نشانگر تضاد بنيادين هويت اين انقلاب با نظام هاي مادي گرا بود.
گسترش آموزه هاي انقلاب و تشعشع عاشورايي آن در جهان اسلام خصوصا در لبنان، عراق و فلسطين و حتي در آفريقا از ويژگي هاي نادر و اثربخش آن بودبه عنوان نمونه نهضت انتفاضه فلسطين پرنشاط تر از گذشته استراتژي مقاومت را تقويت نمود و اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان به عنوان روز قدس توسط امام روشن ضمير انقلاب و تبعيت بعضي از كشورهاي اسلامي از چنين ابتكاري عمق ماهيتي چنين انقلابي را بيش از پيش متبلور ساخت.
آمريكا كه بعد از فروپاشي شوروي سابق افسار گسيخته سعي در حاكميت بخشيدن هژموني امپرياليستي خويش در جهان و منطقه بود نظم نوين جهاني را مبناي استراتژي سياست خارجي خويش مطرح كرد فوكوياما كه از پايان تاريخ سخن گفته بود و ليبرال دموكراسي را به عنوان نسخه شفابخش بشريت به جهان عرضه كرده بود و آمريكا كه اهتمام جدي داشت تا در نظام بين الملل اين انديشه مادي را جهاني و عمومي كند لذا نظام جمهوري اسلامي را به عنوان يك خطر استراتژيك در تعامل با منافع و مصالح خويش مي دانست.
بعد از فوت حضرت امام(ره) آمريكا و نظام سلطه اميدوار از اينكه نظام دچار خلأ رهبري شده و ريزش و سايش ساختاري و ماهيتي آن امكان پذير گرديده بر فشارهاي سياسي و اقتصادي خويش افزود ولي غافل از آنكه جوهره مكتبي اين انقلاب خاموش شدني نيست. آمريكا كه در جهت تسري بخشيدن انديشه ليبراليسم و دموكراسي سازگار با ليبرال كه منطبق با مصالح ظالمانه او بود از هر اقدامي كه به تحقق آن كمك مي نمود غافل نبود.
فشار آمريكا و همپيمانان غربي اش بر خاورميانه و كشورهاي ناهمسو با آنان و حمايت از اين انديشه مادي گرا منجر به ظهور انديشه هاي غرب گرايانه گشت، در ايران عده اي به عنوان مدافع ارزش هاي ليبرالي چندصباحي ساحت دين را عرصه تاخت و تاز خويش قرار داده طوري كه رئيس جمهور سابق در دانشكده فني دانشگاه تهران فرياد برآورد كه «صداي دشمن را در اردوگاه خودي مي شنوم امروز متأسفانه در اردوگاه اصلاح طلبان صداهايي را مي شنوم كه دشمنان اين ملك و ملت آن را بيان مي كند» عناصري كه چندان جامعه ديني و عمق اعتقادي مردم آن را نشناخته بودند بي محابا چنگ بر ريسمان نظري انقلاب زدند آمريكا كه سال ها نتوانسته بود با استفاده از تحريم ها و تهديدها كشتي نظام را متوقف و متلاشي نمايد با تصويب بودجه هاي كلان در كنگره، مشي «براندازي نرم» را پارادايم سياسي خويش قرار داد و با به چالش كشيدن ارزش هاي انقلاب سعي در استحاله نمودن آن داشت.
حباب روي آب ليبرال دموكراسي مدت زماني كالاي بازار سياست در ايران بود ولي غافل از آنكه اين انديشه ذاتا در جامعه مذهبي اين كشور فقير است زمان به سرعت سپري مي شد تا تير 84 فضاي گفتماني عوض شود حباب هاي ناهم سنخ با آب كنار رفت و آب زلال اصول گرايي با لطافت و زيبايي اش نمايان شد در اين هنگام نظام سلطه چرخش خلاف انتظار را به تماشا نشست رئيس جمهور اصول گراي ايران كه دور زماني از مكتب آن امام فقيد آموخته بود كه فلسطيني پاره تن اسلام است هلوكاست را كه به عنوان نگين مقدسي غيرقابل اعتراض بدان نگريسته مي شد به چالش كشيد كالبد فسرده و يخ زده خاورميانه كه سال ها متأثر از حاكميت هژمونيك آمريكا فرياد دفاع از مظلوم را به گرمي پذيرا نبود به يكباره متوجه رسالت حقيقي و قديمي خويش شد در بعد داخلي گفتمان انقلاب دگربار زنده شد افكار اصول گرايي جايگزين گفتمان ليبرال دموكراسي گشت.
هژموني ليبراليسم عرصه ايدئولوژيك خود را در كشور در تنگنا احساس كرد و به حاشيه رفت تئوري حمايت از ساده زيستي و استضعاف كه از كليدي ترين پارامترهاي انقلاب بود جان تازه اي به خود گرفت.
مبارزه و جهاد با حاكميت ظالمانه استثمار عرصه سياست خارجي را در خود درنورديد و شميم باطراوت آن شيرين سخن زعيم فقيد انقلاب كه اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود فضاي جهان طلسم شده و انقباض شده را در كام رژيم سفاك صهيونيسم تلخ نمود منادي چنين گفتماني رئيس جمهور اصول گراي ايران بود.
ابتكار ديپلماتيك ايشان در نوشتن نامه به رئيس جمهور آمريكا و تشريح انديشه مسيحيت جهت بيداري آن رهبر اهريمني و حضور در سازمان ملل متحد و دانشگاه كلمبيا نشان داد كه انقلاب زنده است چون انديشه سياسي امام امت زنده است چون راه اعتقادي و اصولي ايشان كه برخاسته از فطرت حقيقت طلبي بشريت است زنده است پس بانشاط و اميدوارتر از گذشته مي ايستيم بر راهمان با رهبرمان ان شاءالله.
در انقلاب اسلامي كه در بهمن 57 توسط بنيانگذار جمهوري اسلامي به پيروزي رسيد عدالت و ساده زيستي و نهادينه كردن ارزش هاي اسلامي و انساني به عنوان محور اساسي گفتمان آن مطرح گشت و سياست دفاع از مظلوم و مسلمان و حفظ عزت و استقلال مبناي سياست خارجي آن را تشكيل داد.
اتفاق اين حادثه بزرگ در سوق الجيشي ترين منطقه جهان چون خاورميانه نظام سلطه را نگران و حيران ساخت چرا كه ترس از صدور انقلاب آن هم با هويتي اسلامي منجر به موضع گيري واكنشي غرب و آمريكا نسبت به ظهور اين رويداد عظيم تاريخي گشت.
رهبر فقيد انقلاب در ابتدا هرگونه رابطه با نظام آپارتايدي و ظالمانه را قطع و نامشروع دانست و ديپلماسي كه آن حضرت در سياست خارجي بدان معتقد بود نفي هرگونه تجاوز و تحكم و بازگشت به انديشه توحيدي و هدايت ارشادي بود.
احياي ديپلماسي هدايت گونه و نامه نگاري ايشان كه عقبه در عصر طلوع اسلام داشت با نوشتن نامه به ميخائيل گورباچف به عنوان نماد رهبري مكتب پوسيده ماركسيسم حركت نويني در فضاي مادي گرايانه نظام دوقطبي آن روز بود؛ جهان مادي كه تا آن روز دين را افيون ملت ها معرفي و قائل به جدايي آن از سياست بود و اسلام را به عنوان بزرگترين مكتب حياتبخش اسلامي و انساني در ميان مكاتب غالب آن روز چون كمونيسم، سوسياليسم و ليبراليسم به حاشيه كشانيده بود ناگهان با درخشش انقلاب شكوهمند اسلامي دچار استيصال سياسي و ماهيتي گشت چرا كه شاهد حكومت و نظامي بود كه دين و سياست را در كنار مبارزه و جهاد و خط مشي اعتقادي و راهبردي خويش مي دانست.
نظام سلطه وحشت زده از وقوع چنين انقلابي با تحميل جنگ نامتقارن 8 ساله جهت به چالش كشيدن اين مكتب و محاصره ها و تهديدها همگي نشانگر تضاد بنيادين هويت اين انقلاب با نظام هاي مادي گرا بود.
گسترش آموزه هاي انقلاب و تشعشع عاشورايي آن در جهان اسلام خصوصا در لبنان، عراق و فلسطين و حتي در آفريقا از ويژگي هاي نادر و اثربخش آن بودبه عنوان نمونه نهضت انتفاضه فلسطين پرنشاط تر از گذشته استراتژي مقاومت را تقويت نمود و اعلام آخرين جمعه ماه مبارك رمضان به عنوان روز قدس توسط امام روشن ضمير انقلاب و تبعيت بعضي از كشورهاي اسلامي از چنين ابتكاري عمق ماهيتي چنين انقلابي را بيش از پيش متبلور ساخت.
آمريكا كه بعد از فروپاشي شوروي سابق افسار گسيخته سعي در حاكميت بخشيدن هژموني امپرياليستي خويش در جهان و منطقه بود نظم نوين جهاني را مبناي استراتژي سياست خارجي خويش مطرح كرد فوكوياما كه از پايان تاريخ سخن گفته بود و ليبرال دموكراسي را به عنوان نسخه شفابخش بشريت به جهان عرضه كرده بود و آمريكا كه اهتمام جدي داشت تا در نظام بين الملل اين انديشه مادي را جهاني و عمومي كند لذا نظام جمهوري اسلامي را به عنوان يك خطر استراتژيك در تعامل با منافع و مصالح خويش مي دانست.
بعد از فوت حضرت امام(ره) آمريكا و نظام سلطه اميدوار از اينكه نظام دچار خلأ رهبري شده و ريزش و سايش ساختاري و ماهيتي آن امكان پذير گرديده بر فشارهاي سياسي و اقتصادي خويش افزود ولي غافل از آنكه جوهره مكتبي اين انقلاب خاموش شدني نيست. آمريكا كه در جهت تسري بخشيدن انديشه ليبراليسم و دموكراسي سازگار با ليبرال كه منطبق با مصالح ظالمانه او بود از هر اقدامي كه به تحقق آن كمك مي نمود غافل نبود.
فشار آمريكا و همپيمانان غربي اش بر خاورميانه و كشورهاي ناهمسو با آنان و حمايت از اين انديشه مادي گرا منجر به ظهور انديشه هاي غرب گرايانه گشت، در ايران عده اي به عنوان مدافع ارزش هاي ليبرالي چندصباحي ساحت دين را عرصه تاخت و تاز خويش قرار داده طوري كه رئيس جمهور سابق در دانشكده فني دانشگاه تهران فرياد برآورد كه «صداي دشمن را در اردوگاه خودي مي شنوم امروز متأسفانه در اردوگاه اصلاح طلبان صداهايي را مي شنوم كه دشمنان اين ملك و ملت آن را بيان مي كند» عناصري كه چندان جامعه ديني و عمق اعتقادي مردم آن را نشناخته بودند بي محابا چنگ بر ريسمان نظري انقلاب زدند آمريكا كه سال ها نتوانسته بود با استفاده از تحريم ها و تهديدها كشتي نظام را متوقف و متلاشي نمايد با تصويب بودجه هاي كلان در كنگره، مشي «براندازي نرم» را پارادايم سياسي خويش قرار داد و با به چالش كشيدن ارزش هاي انقلاب سعي در استحاله نمودن آن داشت.
حباب روي آب ليبرال دموكراسي مدت زماني كالاي بازار سياست در ايران بود ولي غافل از آنكه اين انديشه ذاتا در جامعه مذهبي اين كشور فقير است زمان به سرعت سپري مي شد تا تير 84 فضاي گفتماني عوض شود حباب هاي ناهم سنخ با آب كنار رفت و آب زلال اصول گرايي با لطافت و زيبايي اش نمايان شد در اين هنگام نظام سلطه چرخش خلاف انتظار را به تماشا نشست رئيس جمهور اصول گراي ايران كه دور زماني از مكتب آن امام فقيد آموخته بود كه فلسطيني پاره تن اسلام است هلوكاست را كه به عنوان نگين مقدسي غيرقابل اعتراض بدان نگريسته مي شد به چالش كشيد كالبد فسرده و يخ زده خاورميانه كه سال ها متأثر از حاكميت هژمونيك آمريكا فرياد دفاع از مظلوم را به گرمي پذيرا نبود به يكباره متوجه رسالت حقيقي و قديمي خويش شد در بعد داخلي گفتمان انقلاب دگربار زنده شد افكار اصول گرايي جايگزين گفتمان ليبرال دموكراسي گشت.
هژموني ليبراليسم عرصه ايدئولوژيك خود را در كشور در تنگنا احساس كرد و به حاشيه رفت تئوري حمايت از ساده زيستي و استضعاف كه از كليدي ترين پارامترهاي انقلاب بود جان تازه اي به خود گرفت.
مبارزه و جهاد با حاكميت ظالمانه استثمار عرصه سياست خارجي را در خود درنورديد و شميم باطراوت آن شيرين سخن زعيم فقيد انقلاب كه اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو شود فضاي جهان طلسم شده و انقباض شده را در كام رژيم سفاك صهيونيسم تلخ نمود منادي چنين گفتماني رئيس جمهور اصول گراي ايران بود.
ابتكار ديپلماتيك ايشان در نوشتن نامه به رئيس جمهور آمريكا و تشريح انديشه مسيحيت جهت بيداري آن رهبر اهريمني و حضور در سازمان ملل متحد و دانشگاه كلمبيا نشان داد كه انقلاب زنده است چون انديشه سياسي امام امت زنده است چون راه اعتقادي و اصولي ايشان كه برخاسته از فطرت حقيقت طلبي بشريت است زنده است پس بانشاط و اميدوارتر از گذشته مي ايستيم بر راهمان با رهبرمان ان شاءالله.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}